داستان مدیریتی
در سال 2008 در اوج رکود اقتصادی امریکا شرکت Barry Wehmiller که از پیامدهای این رکود در امان نمانده بود، حدود 40 درصد از سفارشهای مشتریان خود را از دست داد. باب چپمن مدیرعامل شرکت تحت فشار شدید مالی قرار داشت و به نظر میرسید که چارهای جز تعدیل نیروی انسانی شرکت و اخراج تعدادی از کارکنان ندارد. اما او تصمیم دیگری گرفت.
چپمن در وبلاگ خود نوشت: “من با خودم فکر کردم که ما مانند یک خانواده هستیم. بنابراین باید همانگونه در قبال این بحران عمل کنیم که اعضای یک خانواده عمل میکنند.”
او تصمیم گرفت بهجای اینکه با تعدیل نیرو و اخراج برعدهای از پرسنل خود فشار وارد کند. فشار را بر روی همه افراد سازمان تقسیم کند. او دستور داد که تمامی پرسنل ازجمله خودش در طول یک سال به مدت چهار هفته به مرخصی اجباری بدون حقوق بروند، او همچنین پرداخت تطبیق بازنشستگی پرسنل را به حالت تعلیق درآورد. اوهمچنین برای اینکه به کارکنان درباره آینده شرکت اطمینان بدهد ارتباطات درون سازمانی با پرسنل را افزایش داد.
عکس العمل کارکنان دور از انتظار بود. آنها از این طرح استقبال کردند و حتی عدهای از آنها دو هفته نیز بهجای دوست خود نیز به مرخصی رفتند تا به دوستی که احتیاج بیشتری به پول داشت فشار کمتری بیاید.
این کار سه سال تداوم داشت پس از سه سال باب چپمن تمامی تطبیق های بازنشستگی را که پرداخت نکرده بود جبران کرد و اوضاع به روال عادی برگشت و مهمتر اینکه او نیروی کاری ارزشمند خود را حفظ کرد و آنها را تبدیل به نیروهایی مشتاق و وفادار به سازمان کرد.