تام راث:
آیا استعداد و شخصیت ثابت است یا برعکس با گذشت زمان رشد میکند. این موضوعی برای بحثی بیپایان است. به دلیل تحقیقاتی که من در مورد نقاط قوت انجام داده ام، این تصور غلط ایجاد شده که کار من نشان میدهد که «مردم تغییر نمیکنند». بگذارید نظر خودم را صریح بگویم: مردم در طول زندگی تغییر میکنند، بعضیاوقات هم این تغییرخیلی زیاد است.
حتی شخصیت اصلی شما نیز میتواند به میزان قابلتوجهی تغییر کند. بسیاری از مطالعات اولیه در مورد این موضوع که نتیجه میگرفت شخصیت تغییر نمیکند، مبتنی بر نتایج تحقیقات کوتاهمدت بود. بااینحال، سرانجام دانشمندان توانستند نقاط دادههای تحقیقات بلندمدت مربوط به همین افراد را که طی چندین دهه صورت گرفته به هم متصل کنند، الآن برای من روشن شده که نسبت به آن چیزی که بیست سال پیش تخمین میزدم امکان بیشتری برای تغییر شخصیت وجود دارد.
زمان مورد نیاز برای تغییر شخصیت
هنوز بحث زیادی درباره میزان تغییر شخصیت در دورههای مختلف زمانی وجود دارد؛ اما این موضوع روشن است که شخصیت بسته به اینکه چه چیزهایی و چگونه اندازهگیری شود در دورههای کوتاهمدت (بهعنوانمثال چند هفته) نسبتاً پایدار است و در دورههای میانمدت (مثلاً چند سال) کمی تغییر میکند و بهطور روزافزونی روشن است که در طول دههها، تغییرات اساسی میتواند در شخصیت رخ دهد. تحقیقات همچنین نشان داده است که ما میتوانیم به اختیار خود مرزهای شخصیت خود را جابهجا کنیم و انجام این کار به زمان زیادی نیاز ندارد. بررسی ۲۰۷ تحقیق نشان میدهد که مداخلات طراحیشده برای تغییر ویژگیهای خاص شخصیتی بهطور متوسط پنج تا شش ماه طول میکشد.
بهطور خلاصه، هیچ دلیل موجهی برای این باور وجود ندارد که شما بهسادگی در نقشی گیرکردهاید که فکر میکنید مناسب شما نیست. همچنین دلیل خوبی وجود ندارد که جلوی تمایل خود را برای انتخاب شغلی بگیرید زیرا فکر میکنید شخصیت متناسبی برای آن شغل ندارید. من زمانی که در مورد مباحث این کتاب تحقیق میکردم، این درس را آموختم و متعهد شدم که خودم را از منطقه راحتی شخصیت خود بیرون ببرم.
بهعنوانمثال، تمام آزمونهای شخصیتی که در این سالها انجام دادهام، به من برچسب درونگرایی زدهاند. من مخالفتی با این برچسب ندارم. کاملاً درست است، من بهاندازه اکثر افراد آسان با دیگران جوش نمیخورم یا دوست ندارم در جمع باشم، اما اکنون متوجه شدهام که من از این برچسب بهعنوان چوب زیر بغل هم استفاده کردهام.
من بسیاری از دورهمیهای اجتماعی با دوستان، فامیل و همکاران را که ممکن بود لذت بخش باشد از دست دادهام و برای این کار ازصدایی که در ذهنم بود و میگفت تو درونگرا هستی، کمک گرفتهام. حتی اگر در این نوع رویدادها شرکت کردهام، اکثر اوقات گوشهای ساکت نشستهام با این بهانه که من درونگرا هستم و اینطوری راحت هستم.
رابطه برونگرائی و بهروزی
چند سال پیش، من شروع به خواندن مطالعاتی کردم که نشان میداد افرادی که برونگرائی بیشتری داشتند، در کل از بهروزی بیشتر و بالاتری برخوردار هستند. این باعث تعجب من نشد، زیرا تمام تحقیقات من نشان داده است که تعاملات اجتماعی روزانه بهترین پیشبینی کننده میزان خرسندی است؛ اما این یافته برای کسانی که درونگراتر هستند، به چه معناست؟ آیا باید به درونگرائی احترام بگذاریم و فرض کنیم که نمیتوان تغییری در آن ایجاد کرد؟ یا باید سعی کنیم شخصیت خود را کمی به سمت برونگرائی ببریم؟
بهعنوان کسی که شغلش نویسندگی، سخنرانی و تدریس است، نزدیک کردن خودم به برونگرائی احتمالاً میتواند برای من بهتر باشد. اگر خودم را تحتفشار قرار دهم که بهجای کمحرف و محتاط بودن، صریحتر و پرحرفتر باشم، میتوانم با افراد بیشتری در تماس باشم و یا به آنها کمک کنم. تقریباً همهکسانی که در دنیای کتاب و نشر میشناسم مرا تشویق کردهاند که اطلاعات بیشتری را در مورد خودم، چه بهصورت آنلاین و چه بهصورت آفلاین به اشتراک بگذارم.
همسرم و دوستانم خیلی بیشتر خوشحال میشوند اگر تلاش کنم حتی اگر شده بدون برنامهریزی در رویدادهای اجتماعی شرکت کنم. من اکنون با شرکت در این رویدادها از نهدهم این دورهمیها لذت میبرم و این بیش ازآنچیزی است که انتظار داشتم. برخلاف آنچه من معمولاً به شوخی با دوستانم میگویم، آدم نمیتواند تمام فعالیتهای ایجاد رابطه اجتماعی را به همسرش بسپارد.
بنابراین من سعی میکنم شخصیت خود را تغییر دهم و کمی برونگراتر بشوم. من میدانم که این اتفاق یکشبه رخ نخواهد داد، اما اطمینان دارم که میتوانم پیشرفت کنم و با این کار خواهم توانست کارهای بیشتری برای دیگران انجام دهم. بله تلاش برای تبدیلشدن به کسی که نیستید یک اشتباه بزرگ است، اما داشتن یک ذهنیت کاملاً ثابت در مورد اینکه چه کسی هستید نیز غلط است. همانطور که روانشناس اسکات باری کافمن میگوید:
«پذیرفتن و دوست داشتن آنچه هستی خوب است، اما دانستن اینکه میتوانی بهتر بشوی هم نیکو است.»
ترجمه فصل چهارم کتاب
Life’s Great Question: Discover How You Contribute To The World
نوشته های زیر نیز بر اساس نظریات تام راث است. شاید بد نباشد نگاهی به آنها بیاندازید: